جدول جو
جدول جو

معنی یغما زدن - جستجوی لغت در جدول جو

یغما زدن
(شُ دَ)
یغما کردن. (ناظم الاطباء). غارت کردن: چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه).
ایا ستارۀ خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما راهمی زنی یغما.
امیرمعزی.
از خانیان گروهی کز خطشدند بیرون
جنگ آوران یغما جانشان زدند یغما.
امیرمعزی.
ورجوع به یغما کردن شود
لغت نامه دهخدا
یغما زدن
تاراج کردن
تصویری از یغما زدن
تصویر یغما زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ طِ کَ دَ)
به اصطلاح ارباب دفاتر ایران دریدن گوشۀ فرد را گویند. (آنندراج) (بهار عجم) :
تأثیر، مگو از نظر افتادۀ یارم
تمغا نزند ناظر شه باطله بسیار.
محسن تأثیر (از بهار عجم) (آنندراج).
ناظر متصدی کل کارخانجات پادشاهی که آن را در هندوستان خانسامان گویند و باطله بمعنی فرد باطل است چنانکه گذشت. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طِ دَ)
به عضوی یا میوه ای آفت رسیدن بسبب سرمای سخت. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(کَدَ)
یغما گرفتن. یغما زدن. غارت کردن. تاراج کردن. (ناظم الاطباء). غارتیدن. چپو کردن. غارت کردن. به تاراج بردن. تاراج کردن. چاپیدن. چپاول کردن. (یادداشت مؤلف) :
اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابد
از این سپس نکند رخت عمر ما یغما.
کمال اسماعیل.
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما می کند.
سعدی.
دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد
کی التفات کند بر بتان یغمایی.
سعدی.
نرگس سرمست و زلف کافر او در جهان
هرکه را جان و دلی دیدند یغما کرده اند.
هندوشاه.
، موجب غارت گردیدن. به یغما دادن به دست ...:
تمنای شکم روزی کند یغمای مورانت
اگر هر جا که شیرین است چون زنبور بنشینی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(مَدَ)
نغمه زدن در آواز، ترجیع صوت. بگردانیدن آواز. (یادداشت مؤلف از زمخشری). غلت دادن آواز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یغمازدن
تصویر یغمازدن
غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غارت کردن: دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد کی التقات کند بر بتان یغمائی. (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما کردن
تصویر یغما کردن
تاراج کردن
فرهنگ لغت هوشیار